گوهرهای بزرگان

جمله هایی حکیمانه از حاج محمد اسمائیل دولابی

در "لا اله" هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا" تشدید را محکم ادا کن تا اگر چیزی باقی مانده

از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آنگاه "الله" را بگو تا همه دلت را تصرف کند.

                

تا وقتی هستی و شئوناتی برای خود قائلم ارزشی ندارم و چیزی نیستم. اما وقتی هستی و شئوناتی

برای خود قائل نیستم با ارزشم. عبد وقتی پیدا شود یک شاهی هم نمی ارزد و وقتی گم شد خیلی

ارزشمند است، اگر این را یافته ای موحد شده ای.

                                                               

                              

تعقل و تفکر کنید تا خودتان را ببینید و خدا را بشناسید. با تفکر و تعقل گمشده ات را می یابی. گمشده

در واقع خودت هستی. اگر درست نگاه کنی در نفست خدا را خواهی دید. خداوند در همه ذرات وجودت

حضور دارد. اصلا گویی خود توست.

                                                     

                               

اگر رسیدی به این که بدنت مال خداست آن وقت قیامت تو رسیده است. قیامت روز ظهور خداست. هر

وقت یافتی که مالک بدن تو خداست راحت می شوی و هر کاری که بکنی نزد فرمانروای توانمند عالم

هستی.

                            

انسان وقتی نمی داند حول و قوه الهی در وجود خودش می باشد به آسمان و زمین می زند و از این و آن

کمک می خواهد، ولی وقتی دید در وجود خودش است خودکار می شود.

                            

هر وقت در زندگیت گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است، زود برو با او خلوت کن و بگو با

من چکار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس که گرفتار است در واقع گرفته یار است.

انتظار افتاب

تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسي به فكر شما نيست راست مي گويم

دعا برای تو بازيست راست مي گويم

اگرچه شهر برای شما چراغان است

براي كشتن تو نيزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم

دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم

من از سياهی شب های تار مي گويم

من از خزان شدن اين بهار مي گويم

درون سينه ما عشق يخ زده آقا

 تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسی كه با تو بماند به جانت آقا نيست

 برای آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

(سیدامیرحسین میرحسینی)

به راستی کدام یک .......

مردی در عالم رویا فرشته ای دید که در یک دستش  مشعل
 
ودر دست دیگرش سطل ابی گرفته بود
 
ودرجاده ای روشن وتاریک  راه می رفت  مرد جلورفت واز
 
فرشته پرسید:این مشعل وسطل اب راکجا میبری؟
 
فرشته جواب داد:میخواهم با این مشعل بهشت را اتش بزنم
 
وبا این سطل اب جهنم را خاموش کنم .
 
ان وقت ببینم چه کسی واقعا خدا رادوست دارد؟
 
نایت اسکین
 

انتظار حقیقی...........

 

انتظار فرج مولا خود عبادت بزرگی محسوب میشود اما همین انتظار بردو گونه است:

۱.انتظاربه معنای مثبت

انتظاربه معنای مثبت عبارت است از حرکت وتلاش سازش ناپذیر درجهت مبارزه با ظلم وظالم

جهت زمینه سازی حکومت جهانی اسلام وظهور مهدی (ع)اینگونه انتظار از بزترین عبادات محسوب

میشود ومعمولا به کسی گفته میشود که از وضع موجود ناراضی است وبرای ایجاد وضع بهتر تلاش میکند

۲.انتظاربه معنای منفی

انتظار به معنای منفی عبارت است از مقاوت نکردن دربرابر ظلم وعدم مبارزه با فساد وکج رویها پیروان

این نظریه معتقدندشروفساد مقدمه لاینفک ظهوراست البته این توجیه از انتظار ،بازدارنده ادمی از همه

تلاشها وکوششهای انسانی است زیراهرگونه مسئولیتی راازگردن وی برمیدارد

ودر کل به نوع اول انتظار سازنده وبه نوع دوم انتظارویرانگر میتوان گفت

ادامه نوشته

مقام ولایت


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

درحدیث معراج است که خدای متعال به پیامبراکرم(ص)فرمود:

ای محمد!اگربنده ای ان قدرمراعبادت کند که بند هایش ازهم بگسلد وهمچون مشک

خشکیده وخالی شود سپس به دیدار من ایددر حالی که ولایت اهل بیت(ع) رامنکر

باشد هرگزاوراساکن بهشت خودنمی سازم ودرسایه سار عرشم پناهش نمی دهم.

ولایت اهل بیت گوهرگرانبهایی است که خداوندبر ارزش ان مارا اگاه کرده است.

                                                                  بحارالانوار جلد۸ص۳۵۷


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خدا ان حس زیبائیست که درتاریکی صحرا

زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را

یکی مثل نسیم دشت

میگوید کنارت هستم ای تنها

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


ضامن چشمان اهوها به دادم میرسی

میلاد ضامن اهوان حضرت علی بن موسی الرضا برهمه شیعیان مبارک باد

 

با دیده دل اگر رضا را بینی مرآت جمال کبریا را بینی

گر پرده اوهام به یک سو فکنی اندر پس آن پرده خدا را بینی

تا گوهر اشکم سر بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید

خوارم من و در سینه من عشق شکفته است تا خلق نگویند گل از خار نیاید

ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت مدح تو جز از خالق دادار نیاید

نومیدی و درگاه تو بی سابقه باشد هر کار ز تو آید و این کار نیاید

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جائی ننوشته است گنهکار نیاید

گوئی به کجا روی کند ای همه رحمت گر بر در تو شخص گرفتار نیاید

حکمت خدا

تنهانجات یافته کشتی،اکنون به ساحل این جزیره دورافتاده،افتاده بود.اوهرروز را

به امیدکشتی نجات،ساحل راو افق رابه تماشامی نشست. سرانجام خسته ونا

امید، از تخته پاره هاکلبه ای ساخت تاخودرا ازخطرات مصون بدارد ودر آن لختی

بیاساید. اماهنگامی که در اولین شب آرامش درجستجوی غذا بود،از دور دیدکه

کلبه اش درحال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.بدترین اتفاق ممکن

افتاده و همه چیز از دست رفته بود.از شدت خشم و اندوه درجاخشک اش زد.فریاد

زد: « خدایــــــــــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ » صبح روزبعدبا

صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد ازخواب پرید.کشتی ای آمده بود

تا نجاتش دهد. مردخسته، وحیران بودنجات دهندگان می گفتند:"خدا خواست که

ما دیشب آن آتشی راکه روشن کرده بودی ببینیم"

با همه وجود به خدا اعتماد کن انگاه خواهی دید

تمامی ان چیزهایی که خواستی ونداد تلاش کردی ونشد ساختی وویران کرد

دلبستی وباز گرفت تنهای تنها حکمتش دورکردنت از بدیها ورساندنت به بهترینها بود

زیبا نقاش هستی

هرجاکه چشم میگردد ترا میشود دید

میشود حس کرد

ومیشود شنید

کدام نقاش ذره ای از هنر ترا دارد

وکجاست نوازنده ای که ساز سحرگونه بنوازد

چون تو......

ترا همه جا میشود دید

در رنگهای حیرت انگیز برگهای پائیزی

چه زیبا طرح میزنی که هوش از هر عاقلی می رباید 

 www.pix2pix.org | والپیپر پاییز - Background Wallpaper  

                                         www.pix2pix.org | والپیپر پاییز - Background Wallpaper  

 در نغمه های دلنشین پرنده ای که ساز دلتنگی ترا میسراید

وجان را به باشکوهترین نقطه هستی میکشاند

نغمه ای که چه سحرانگیز وخیال انگیز

ترا در گوش جان فریاد میزند

وروح را به باغ باتو بودن میکشاند

در ابی که صدایش صدای زنده بودن وجاری شدن است

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

گویی هرچه وهم وخیال نا زیباست رامیشوید ومیبرد

وزیبایی وامید را جاری میسازد

در بیکرانه ابی اسمان

که شوق پرواز در هوای ترا به تجلی میکشاند

در کوه در خاک در باد ودر افتاب

در همه جا و همه جا

واینها همه تو اند

وتوبرتر از همه ...............

کجاست دیده عبرت بین که اینهمه بیند وترا نبیند؟؟

چقدر بزرگ وزیبایی

ومن ذره ای که به خواست خداوندی توهست شدم

ای انکه طرح میزنی وطرح نمیشوی

ترا بی نهایت دوست میدارم..............

 

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما    

برشوره زار معصیتم گریه می کنم

جانم فدای دیده ی بارانی شما

پرونده ام برای شما دردسر شده  

وضع بدم دلیل پریشانی شما

 ای وای من!که قلب شما را شکسته ام 

آقا چه شد تبسم رحمانی شما؟

 ای یوسف مدینه مرا هم حلال کن

 عفو و گذشت سنت کنعانی شما

آیا حقیقت است که اصلاٌ شبیه نیست؟ 

رفتار ما به رسم مسلمانی شما

ایران ما اگر چه بسی شاه دیده است 

چشم امید بسته به سلطانی شما

صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند

در انتظار منسب دربانی شما

عشاق شهر یکسره تعریف می کنند 

از لحن و صوت مکی قرآنی شما

نشنیده یاد روضه ی گودال کرده ام 

دل می برد تلاوت روحانی شما

 این اشک روضه حال مرا خوب کرده است    

ردخور نداشت نسخه ی درمانی شما

 

خبرهای غیبی

 

                                                        یکی از کسانی که با امام

زمان ملاقات داشتند سعدبن عبدالله قمی است

:روایت میکند که از حضرت سوال کردم

یابن رسول الله تاویل کهیعص چیست؟فرمود:این حروف ازاخبارغیبیست که

خداوندباطلاع ذکریا رساند پس انرابرای محمد(ص)نیزنقل کردذکریا

ازخداوندخواست تااسامی پنج تن رابیاموزدپس جبرئیل انرابوی اموخت

ازانروزهروقت ذکریا اسامی محمد.علی .فاطمه وحسن رامیبردغمهایش

ازبین میرفت ولی چون نام حسین رامیبردچنان میگریست که نفسش قطع

میشدازخداوند علت انراجویاشد

                                               خداوندمتعال  داستان انرابه وی اطلاع      

دادوفرمود:کاف اسم کربلاهاهلاک عترت پیامبر(ص)ویاء یزیدپلید ظالم به

 حسین.وعین عطش ان حضرت .وصادصابران

                                       بزرگواراست                                        

 چون ذکریااین راشنیدتاسه روزبیرون نیامدومانع شدتامردم نزدوی بیایند

دراین مدت مدام گریه زاری مینمودومیگفت:خداوندا! ایا بهترین خلقت

رابمصیبت فرزندش مبتلا میسازی وامتحان این واقعه رابنابودی او فرودمی

اوری؟ 

                                                    پروردگارا:ایا لباس این مصیبت عظیم

رابتن علی وفاطمه میپوشانی وغم

 واندوه انرابه دل انان می اندازی؟

انگاه گفت:پروردگاراپسری بمن عطافرماتادراین سن پیری چشمم به

                                                اوروشن گرددواوراوارث وجانشین من قراربده

واورابرای من مثل حسین برای 

محمد(ص)قراربده وقتی اورابمن ارزانی فرمودی مرا مفتون محبت اوگردان  

سپس مرادرمرگ اومبتلاکن چنانچه محمد(ص)حبیب خودرادرمرگ فرزندش

سوگوارمیسازی وخداوندیحیی رابه اومحبت فرمودوزکریارادرمرگ

اوعذادارساخت مدت حمل یحیی شش ماه وحسین (ع)نیزشش ماه است                                                         

 کتاب بحارالانوار جلد۱۳به روایت ازکتاب کمال الدین شیخ صدوق

      واما شرح کامل داستان سعدبن عبدالله قمی که در بحارالانوار به تفضیل بیان

شده در ادامه به صورت کامل نوشته شده که اگرتمایل داشتید میتونید مطالعه کنید

که داستان خیلی جالبیست که جواب خیلی از پرسشها در ان امده است

ادامه نوشته