گر نیایی... 

«گر نیایی فقیر می میرم» 

مثل دنیا حقیر می میرم 

چون کبوتر که در قفس حبس است 

تک و تنها اسیر می میرم

ای شکوه ترنم باران 

در فراقت کویر می میرم

 توی شهر دلم زمین لرزه است

 زیر آوار پیر می میرم

 بی تو زجرآور است جان کندن!

 وای بر من؛ چه دیر می میرم! 

تو بیا، می خورم قسم به خدا

چون بگویی بمیر، می میرم

 «مهدیا» ای تمام هستی من

 اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

یوسف زهرا

از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام

گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

قیصر امین پور