قصه ی من... دست نوشته
مثل شروع همه ی قصه ها که غیرازتوکسی نبود
تنها تو بودی وتو
ومن در عدمی بی هست
در تنها کلمه ی جاری نشده
در انزوای سکوت نیستی
سالها ماندم
که ناگه به هستی سازیت
هست شدم
طرحی برتابلوی بودن
نوایی جاری بر منظره ی خلقت
ان شد که بعدتو که غیرازتونبود
من بودم در قصه ی زندگی
یکی بودیکی نبودغیرازخدا.......
وقصه ی من شروع شد
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:24 توسط زهرا
|