باتو میشود...
از نامهربونیهادلم میگیره
از بیوفائیها بی حرمتیها میشکنم
از انتظار خسته میشم
از فاصله ها به تنگ میام
از اینکه کسی پا توتنهایی ادم نمیذاره
یاحتی سراغش ونمیگیره...
از امدنهایی که زود به رفتن میرسه دلتنگ
از نگاهها ،ادمها
از طعنه ها از ......
واسه شمردن زیاده اونایی که غم به دل میاره اشک تو چشم
گاه فکرمیکنم تنهایی جقدر خوبه وقتی
اینهمه درد هست
وقتی سراغ کسی میری
ولی وقتی به توفکرمیکنم همه اندوهها همه بدیها میره
به تو که میرسم واسه همه لبخند دارم
واسه همه اونایی که شکستن دل واسشون اسونه
پس از تنها از پس همه نامهربانیها
همه ی چیزهایی که امیدو ناامیدمیکنه ........
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 20:36 توسط زهرا
|
