روزها خسته ازگذزبی وقفه خویش است وادمی در میان تیک تاک لحظه هایی که نبودنت رابه رخ زمانه میکشد درانتظارعمرمیگذراند
پازل جهان به دنبال تکه گمشده خویش دیده میگرداند
انگارمیان اینهمه بی عدلی جای خالی عدالتگستری به جان روزگارطعنه میزند
گستاخی ظلم وسیاهی ازحدفزون شده وسراغ نوررامیگیرد
نمیدانم این میان کدامین گره ازگرههای غیبتت ناگشوده مانده که فرجت اینهمه به تاخیرافتاده است
مگرهزارسال ازمون برای بشریت کافی نبود
یاسیاهی ظلم هنوزکمرنگ است ویا.....شاید
هنوزاین میانه یقین سیصدوسیزده نفر راکم داریم
همت انگشت حیرت به دهان میگیردازاینهمه سستی
نمیدانم مولای من! تنها میدانم جایت میان صحنه زندگی خالیست
تنهامیدانم توراکم داریم.......

همه توراکم دارند زندگی بی تو دلگیراست.....
العجل العجل یا مولای یاصاحب الزمان
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 20:19 توسط زهرا
|