کل ارض.....

مولای من !
به خداوندی خدا خوب میدانستند شما کیستی؟
هم شما را هم پدرتان را هم جدتان را هم مادرتان را .....
مگر هم انان نبودند که به مخالفت با کلام جدتان برخواستند
مگر هم انان عهدنشکستند
حرمت خانه تان را هم که....
سیلی بر رخسار مادرتان نزدند
دست پدرتان را مگر انان نبستندکه به خیال تباه بیعت گیرند
یامگر انهمه ظلم درمورد خاندانتان از انان سرنزد
مگر هم انان نبودند که کینه ی عدل پدرتان را بر دل گرفتند و...
ما هم شما را میشناسیم ارباب
سالهاست پای روضه هاتان مینشینم
سینه میزنیم
عزداریم
اما ....
اماراستش نمیدانم از درسهای عاشورایتان چقدر درس گرفتم
اصلا میدانم چه درسهایی دارد؟
فهمیدم ایا هل من ناصرتان فریاد همه ی تاریخ است؟
که کجا باید یاری گرشد که انکه یاریمان میکند انکه ره به سلامت به مقصدمان میرساند
جزصراطی نیست که شمایید؟
فهمیدیم نماز عاشورایتان چقدر درس داشت که اقامه کردید؟
که شهادتتان جز برای ان نبود که نماز به پا کنیم؟
که دین بماند؟
راستی لحظه ای هم نیاندیشیدیم که تشنگی عاشورا برای چه بود
که شما بزرگترین نعمت بودید
که باید برای رسیدن برای درک کردن برای عاشق شدن تشنه بود
انقدر تشنه که دیگر سیرابی جزشهادت نباشد
ارباب من !
خطا رفتیم
وباز ندانستیم که چرا سفره ی کرامت شمااینهمه گسترده است
طعام میدهید و اینهمه فراوان است سفره های احسانتان...
مولای عاشقان یاریمان کن
که عاشق شویم که بفهمییم که شهید شویم
که لبیک گوییم بر هل من ناصر وارثت که عدالت میگستراند به یاری خیل عاشقان
اللهم عجل لولیک الفرج