وصفت چگونه ممکن است توئی که نه خدا توانمت گفت نه بشر توانمت.....
به تو داد ؟پسرعمر گفت او مطلبی گفت که ان را کتمان میکنم
فرمود: پیامبر انچه او به تو گفته و تو به او گفته ای به من خبر داده است
پسر عمر پرسید :چه موقع خبرداده است؟ فرمود:درزمان حیاتش به من خبرداد وسپس
دران شبی که پدرت از دنیا رفت درخواب به من خبرداد وهرکس پیامبر(ص) رادرخواب
ببیند گویی در بیداری دیده است
پسرعمرگفت:چه چیزی خبرداده است؟ فرمود:ای پسرعمر تورابه خدا سوگند میدهم که
برایت نقل کردم گفتارم را تصدیق کنی؟ پسرعمرگفت:اگر هم خواستم ساکت میمانم !
حضرت فرمود:وقتی به او گفتی چه مانعی داری که اورا خلیفه قرار دهی ؟"گفت :
" مانع من صحیفه و نوشته ای است که در بین خود نوشته ایم و معاهده ای که در
کعبه در حجه الوداع برسران هم پیمان شدیم " پسر عمر در اینجا ساکت ماند و گفت :
تورا به حق پیامبر قسم میدهم که از من دست برداری!
سلیم میگوید:پسرعمررادیدم در ان مجلس که گریه راه گلویش رابسته بود و از دو
چشمانش اشک جاری بود
سپس علی (ع) روبه طلحه و زبیر و عبدالرحمان بن عو و سعد بن ابی وقاص نمود و
فرمود: به خدا قسم اگر ان پنج نفر (اصحاب صحیفه)برپیامبر (ص) دروغ بسته اند
ولایت انان برشما حلال نیست و اگر راست گفته اند برای شما حلال نیست مرا همراه
خود داخل شوری قرار دهید زیرا ورود من در شوری (به گفته شما) مخالفت با
پیامبر(ص) و سرپیچی از فرمان او محسوب میشود
سپس حضرت روبه مردم فرمود: منزلت مرا در میانتان انطور که مرا میشناسید به
من خبر دهید ؟ ایامن نزد شما راستگو هستم یا دروغگو؟ گفتند: بلکه "صدیق صدوق"
هستی به خدا قسم نه در زمان جاهلیت و نه بعد اسلام تورا به دروغگویی نشناختیم
حضرت فرمود: قسم به خدایی که ما اهل بیت را به نبوت کرامت داد و محود(ص)را
ازما قرار داد و بعد او به ما کرامت فرمود که ما را از امامان مومنین قرارداده از قول
پیامبر(ص) کسی جزما نمیتواند ابلاغ نماید وامامت و خلافت جز درما صلاحیت ندارد و
خداوند با ما اهل بیت برای احدی از مردم نصیب و حقی در خلافت قرار نداده است