ای عشق.......
ای عشق
ای عشق! بیا كه سینههامان شد چاك
«این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاك
چشمی كه تو را ندیده باشد كور است
خون شد دل ما، "متی ترانا و نراك"
شد بسته در هر دو جهان، از بس كه...
خشكید زمین و آسمان، از بس كه...
بد نیست اگر كمی خجالت بكشیم
خون شد دل صاحبالزّمان، از بس كه...؟!
ای اصل امید! بیمها را دریاب
بابای همه! یتیمها را دریاب
هر چند خدا خودش كریم است، آقا!
لطفی كن و یاكریمها را دریاب
این ماه كه چون چراغ تو میسوزد
عمریست كه در فراق تو میسوزد
خورشید كه هر روز تو را میبیند
در آتش اشتیاق تو میسوزد
هر روز به دنبال جوابی دیگر
هر روز كشیدهام عذابی دیگر
هر شب به هوای دیدنت از خوابی
آسیمه دویدهام به خوابی دیگر
در تاك مگر شراب پنهان نشده؟
در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟
ای بیخبران كه مُنكر صبح شدید
در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟
" جلیل صفربیگی "

مردی خدمت امیر مومنان شرفیاب شد و عرض كرد: از مهدی برای من سخن بگو،
حضرت فرمود:
« ... آستانه اش از همه گشادتر، دانشش از همه افزون تر و برای
خویشاوندانش از همه نیكوتر است. بارالها! بیعت او را پایان بخشِ همه
اندوها قرار بده. پراكندگی امت را به دست او به یگانگی مبدل فرما. اگر
خداوند چنین روزی را نصیب تو ساخت. چون كوه استوار باش. اگر چنین
روزی را درك كردی، به سوی احدی از او روی متاب. اگر به كویش راه
یافتی، از او در مگذر.»
بحارالانوار، ج 51، ص 115، بشارة الاسلام، ص 52
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: كسی كه در پی او باشد، اثر او را نمی بیند.
هیچ اثر شناسی از او نشانی به دست نیاورد، هر چند در این راه بكوشد. در آن رویدادها
قومی ذهن و فكرشان صیقلی شده، همچون صیقل شمشیر به دست آهنگر. دیدگانشان
به نور قرآن روشن و گوش هایشان به تفسیر آن مانوس. پس از جام خرد و حكمت كه
بامداد به آنان می نوشند شبانگاه نیز سیراب می گرداند.
نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 147