حکایات کوتاه و پنداموز
«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت:
از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم».
سخن چینی
«مردی به اندیشمندی گفت: فلان شخص، دیروز از تو بدگویی
می کرد. اندیشمند گفت : از چیزی سخن گفتی که او از روبه
رو گفتن آن با من شرم داشت» ریاض الحکایات ص ۳۹۱
غفلت
«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که
سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی
که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های
شما مرده است که هر چند بجنبانی ،
بیدار نمیشود.» عارفان ص ۴۸
تکبر
«آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون
نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد ،
عابد او را گفت : آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد
که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا
مشغول بود و سپس چنان شد که شد .»
کشکول صفحه۳۳۵
