خدایا!

دلتنگم ودلتنگ

دیده که به اسمان میگردانم

چقدرهوای پروازبه سرم میزند

ببین بالهایی راکه دراسارت خاک است و

دلی که درحسرت پرواز

خدایا!

بیقرارم بیقرار

وتوتنهاقراراین بیقراریها

وخسته وخسته ازاینهمه دلتنگی واسیری

هوایت بدجوربه سرم زده

ومن ساکن خاکی خواهان توی افلاکی

دلشکسته ازخویش

تمنایت میکنم چون پرنده ی اسیر

که پروازدراسمان بی انتهاراطلب میکند

خدایا!

دلتنگم

کجاست ان غریبترین غریب کوچه های غیبتت

بگوبیاید

که جان به لب رسید ازاینهمه دوری

بگوبیایدوبرهاندازاین سیهاهی

که دیگرنفس هم راه گلورابسته است

بگوبیایدوبگشاید

دراین قفس را که سالهاست دراسارت

تن وهوای نفسم

بگوبیاید...........

الهی به امید فرجت